بردیابردیا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

ماجراهای پسرم

دومین عید بردیا

امروز جمعه بردیا 21 ماه و تقریبا 3 هفته اش هست و در انتظار دومین عیدی هستیم که بردیا همراه ماست. بردیا حسابی بزرگ و آقا شده، پشت میز ناهارخوری می شینه و  خودش با قاشق (البته با کمک ) غذا می خوره هرچی ما میگیم رو می فهمه و وقتی ازش تعریف می کنیم حسابی می خنده و خوشحال می شه. با آینه حسابی دوست شده و هر روز میره جلوش حرف زدن و آب و غذا خوردن و شکلک دراوردن خودش رو تماشا می کنه نه خیلی شیطونه و نه خیلی آروم ما هم امسال تصمیم گرفتیم شکل خونه رو به دوران پیش از بردیا برگردونیم ! هر روز ، صبح و بعد از ظهر دو نوبت میره پیش مامان بزرگ و بابا بزرگش! و حسابی باهاشون بازی می کنه. خودش راحت از پله ها بالا میره اما پایین اومدنی ما دست...
29 اسفند 1393

بردیا در پارک 5 دی 93

در عکس های زیر بردیا رو تو پارک در حال مشاهده و تحقیق مشاهده می فرمایید: بردیا: اونا رو اون چرخ و فلک بزرگه دارن چی کار می کنن؟! وقتی من می چرخم پشت سرم چه خبره؟ کی داره چی کار می کنه؟! سوال مهم: الاکلنگ چیست؟ چگونه حرکت می کند؟! سرخوردن رو ولش کن بابا! اون پله زردا به کجا راه دارن؟! این سیاهه چیه زیر پام هی تکون می خوره؟ چرا مامان جابجا میشه این سیاهه هم جابجا میشه؟!هان؟ این بغلی چطوری داره تاب می خوره؟ چرا من اونطوری تاب نمی خورم؟ خلاصه این گل پسر به همه چی نگاه کرد غیر از اسباب بازی هایی که داشت باهاشون بازی می کرد! ...
6 دی 1393

بردیا و پانته آ ( خونه خاله فائقه)

پنجشنبه 4 دی 93 بردیا و مامان اولین بار دوتایی پیاده رفتیم مهمونی خونه خاله فائقه که کلی به هر دومون خوش گذشت. اینم عکس بردیا و خواهرزاده ناناز خاله فائقه که یکسال از بردیا بزرگتره و برا خودش خانومی شده ...
6 دی 1393