بردیابردیا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

ماجراهای پسرم

بردیا وروجک می شود!

جناب بردیا دیگه در آستانه 11 ماهگی از مبل ها بالا میره و پایین میاد! تمام سوراخ سنبه های آشپزخونه رو میریزه بهم، به سرعت باد چهار دست و پا اینور و اونور میره، راحت تر می ایسته و دو سه قدم برمیداره بدون گرفتن جائی، صبح که از خواب پا میشه میشینه تو رختخواب و چشم و چار ما رو درمیاره! بعد دست میزه و میخنده! خلاصه وروجکی شده برای خودش تازه یک هفته هست که دیگه شب ها که از خواب پا میشه بهش شیر نمیدم کم کم کمتر از خواب بیدار میشه و مدت بیشتری  مداوم می خوابه (حدود 5 تا 6 ساعت) و من بعد حدود 15 ماه (از زمان بارداری) تونستم 5 ساعت یه نفس بخوابم اینم عکس های آقا پشت فرمون ماشین بابابزرگش! ...
5 ارديبهشت 1393

اولین قدمها

دیروز 22 فروردین بردیا اولین هدیه تولدم رو بهم داد  دیروز برای اولین بار به طور کاملا اتفاقی سه قدم برداشت البته هیچ قصدی برای راه رفتن نداشت و کلی هم خودش تعجب کرده بود! چشماش گرد شده بود  مبل رو گرفته بود و داشت راه میرفت برای اینکه من رو ببینه جهتش رو عوض کرد و رو به من ایستاد بعد یه کم تعادلش بهم خورد و یه قدم اومد جلو برا حفظ تعادلش سه قدم برداشت و حدود 30 سانت جلو اومد و بعد افتاد! انقدر خوشحال شدم ! نمی دونم چرا ! خوب همه انسان ها راه میرن! یه روزی یادش میگیرن!از بس ذوق کردم عصرش با بابایی رفتیم براش کفش خریدیم اولین شماره کفشش هم 22 شد. البته خاله شهرزادش چند ماه پیش اولین کتونی رو براش خریده بود ولی دیگه اندازه ش نبود ای...
23 فروردين 1393

10 ماهگی بردیا

این وروجک ما ماه دهم زندگیش رو هم به سلامت طی کرد و الان چند روزی هست که وارد ماه یازدهم شده دیگه واقعا وروجک شده صبح که از خواب پا میشه میشینه می خنده و دست میزنه هر جایی که بتونه دالی بازی میکنه و دست میزنه یه مدل اینه که دو تا دستاش رو به هم قفل میکنه و بالا سرش میبره و پایین رو نگاه میکنه تا بهش بگیم دالی! حتی وقتی هیچی نیست که پشتش قایم شه سرش رو میندازه پایین و منتظر دالی می مونه دیگه تنوع اصواتش بیشتر شده و دد هم به ب ب و بابا و مام و ماما و ام اضافه شده.وقتی ما با هم صحبت می کنیم خوب گوش میده وبعد خودش شروع میکنه به صحبت اگه ما بهش توجه نکنیم سرفه می کنه که بهش نگاه کنیم. دیروز اولین عیددیدنیش رو هم رفت البته قبلش مهمون ...
11 فروردين 1393

اولین عید بردیا

نوروز پیروز و پیروزی و بهروزی مستدام سال نو به همه عزیزان مبارک اولین عید بردیا مساوی بود با چیدن هفت سین در ارتفاعات! تا 5 دقیقه مونده به سال تحویل که ما پیش مامان بزرگ و بابابزرگ بردیا بودیم هفت سین از دست بردیا در ارتفاعات بسر میبرد و بالاخره برا عکس گرفتن پایینش آوردیم که در عکس پایین سرنوشتش رو میشه حدس زد!!!! ...
11 فروردين 1393

بردیا در افتتاحیه شهرآهنگ

سلام به همه دوستان عزیز من و بردیا امیدواریم که همه همرا نی نی های گلتون خوب و شاد و سلامت باشین این چند روز از من و بردیا خبری نبود چون سخت درگیر افتتاحیه نمایشگاهمون بودیم یه نمایشگاه دائمی برای نمایش سازهای تولیدی و کارهای تذهیب مینیاتور خودمون و صنایع دستی سایر علاقه مندان افتتاح کردیم. در واقع برای اولین باره که با ترکیب کار من و همسرم ساز منقش به نقوش ایرانی ساختیم که هر کس می تونه طرح دلخواه خودش رو سفارش بده و سه تار شخصی خودش رو با رنگ و طرح دلخواه داشته باشه علاوه بر  این ساز تزئینی هم تولید میکنیم وقتی خود من دنبال یادگرفتن ساز بودم این یکی از آرزوهام بود که بتونم سازم رو سفارش بدم و طرح مورد علاقه ام رو روش ...
23 اسفند 1392

دندون سوم

دندون سوم بردیا هم درحال درامدنه و من هنوز نتونستم ازشون عکس بگیرم اخه فقط وقتی این وروجک یه ثانیه ثابت می مونه که خواب باشه!حتی تو شیر خوردن هم همش درحال تکون خوردنه! دیگه کم کم داره از مبل ها بالا میره و یه لحظه هم نمیشه تنهاش گذاشت.همش باید در تیررس چشم باشه تا بلایی سر خودش نیاره! ...
14 اسفند 1392

بردیا 9 ماهه شد

بردیا 9 ماهه شد من و بابایی و بردیا رفتیم خانه بهداشت برا پایش 9 ماهگی وروجک حسابی بزرگ شده قد 80 سانت وزن 10:300 و دور سر 45 دیگه داری به من و بابایی میرسیا شیطون! تازه دندون دومش هم داره رو فک پایین زیر دندون بالایی درمیاد.از 2 و نیم ماهگی داشت لثه می خاروند و دندون درنیاورد . حالا پشت هم داره درمیاره امروز همچین نون رو گاز زد کند که من ماتم برد! دیگه برا خودش آقا شده می تونه کم کمک بی کمک وایسه. مبل و میز و آدم و یقه و مو رو میگیره و راه میره بین شون هم هیچ فرقی نمیذاره!!!! مامان و بابا رو میگه و برا خودش اد بد میکنه خیلی هم خوش خنده است ولی وقتی اخم میکنه خیلی جذبه میگیره     ...
14 اسفند 1392