بردیابردیا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

ماجراهای پسرم

بالاخره اومد

«سلام بالاخره اومدم من بردیا هستم، فعلا هنوز خسته هستم، یه کم شیر بخورم و بخوابم که حالم جا بیاد بعد میرسم خدمتون» روز اول از این وروجک فقط لپ های بزرگ و چشم هاش که باز نمیشد یادمه، قرمز قرمز بود و یه دهن داشت که عین جوجه های پرستو دائما باز بود!!!
17 شهريور 1392