بردیابردیا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

ماجراهای پسرم

بردیا یک سال و نیمه شد

1393/9/11 18:53
نویسنده : آزاده
397 بازدید
اشتراک گذاری

واقعا یکسال و نیم گذشت وقتی بچه داری بیشتر متوجه گذر ایام میشی بچه روز به روز بزرگ تر میشه و تو متعجب که این همه راه رو واقعا طی کردی؟ بردیای من هم یک سال و نیمه شد. یکشنبه بردیمش واکسن زدیم که حسابی بچه ام اذیت شد. پاش درد میکرد تب کرده بود و یه کم سرفه می کرد.دو شب شام نخورد .بردیای شیطون که تو بغل آدم هم در حال وول خوردنه 2 روز تو بغلم می نشست و هیچ جایی نمی رفت فقط می خواست تکونش بدم یا بخوابه

بالاخره امروز خوب شد منم وقت کردم بیام وبلاگش رو به روز کنم.این روزا سرمون شلوغ بود ولی حالا همه چی رو به راهه.بابابزرگی یه جراحی داشت که  خدا رو شکر به خیر و سلامت انجام شد و حالش روز به روز رو به بهبوده. حالا کمی درباره بردیا

وروجک ما 12.5 کیلو وزن و 90 سانت قد داره و حسابی وروجک شده دیگه تنهایی از پله های خونه مادرجونش بالا می ره و ما فقط از پشت سر هواش رو داریم. طبق معمول در همه کار و همه چیز حضور کامل داره! فقط دوست نداره حرف بزنه! هنوز فقط بعضی اوقات ما رو مفتخر می کنه اندکی مامان و بابا و دد می گه و همین! خیلی نگرانش بودم هر چی باهاش حرف می زدم اصلا هیچی به هیچی دوست نداره به هیچ وجه از کسی مشتقیم تقلید کنه! هر کاری بهش بگی که مثل من انجام بده یا کاری بکنی و ازش بخوای اون هم بگه یا انجام بده اصلا زیربار نمی ره ! اما وقتی فکر می کنه تنهاست همون کار رو سعی می کنه تقلید کنه. یه بار داشتم بهش لقمه می دادم تو دهنش هنوز لقمه بود ! ازش پرسیدم بازم بدم؟ انگار که تو دلش داشت حرف می زد گفت بدم؟ گفتم ای وروجک هر چی ما میگیم رو تو دلت تکرار می کنی اما نمیگیش! اینم یه جورشه دیگه!

این هام عکس های اولین پیاده روی 5 تایی مون کنار استخر لاهیجان

بردیا و باباییش

پسندها (2)

نظرات (1)

هستی مامی
16 آذر 93 10:02
یک سال و نیمگیت مبارک
آزاده
پاسخ
مرسی خاله جون