بردیابردیا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

ماجراهای پسرم

بردیا و سفر یک روزه پدر

1392/10/3 10:45
نویسنده : آزاده
499 بازدید
اشتراک گذاری

طبق منابع روانشناسی از 7 تا 14 ماهگی زمانی است که کودک حالت چسبندگی به والدین مخصوصا مادر خود پیدا می کند ( البته در صورتی که والدین مسئول اصلی نگهداری از فرزند باشند) و به همین دلیل غیبت یکی از آنها باعث ایجاد اضطراب جدایی در کودک میشود. در این زمان توصیه میشود اگر حتی فردی غیر از والدین در نگهداری کودک مشارکت دارد ، تا پایان 14 ماه کودک را ترک نکند.

این مقدمه را از این باب گفتم که پدر بردیا مجبور شد برای کارش یه مسافرت 1 روزه بره و این بود ماجرای من و بردیا!

صبح که از خواب بیدار شد طبق معمول لبخند زد . من رو نگاه کرد و بعد دنبال پدرش گشت.اما ندیدش.واقعا حرکت سرش به جهات مختلف و نگرانی از اینکه پدرش کجاست تو صورتش هویدا بود.با اینحال چون تا حدود بعد از ظهر عادت داره پدرش رو نبینه روز مثل همیشه گذشت صبحانه ش رو خورد و رفت سراغ بازی هاش یه چرت کوتاه هم خوابید.اما ماجرا از ظهر موقع ناهار شروع شد که برخلاف همیشه یه ذره می خورد و بعد پس میزد.یکی دو ساعت گذشت و با اینکه هم گشنه بود و هم موقع خواب عصرش بود نه غذا خورد و نه خوابید.جالب اینکه تا من تلفنی با پدرش صحبت می کردم سیخ و ساکت می نشست و من رو نگاه میکرد و تا مکالمه تمام میشد، روش رو برمیگردوند.القصه به جای غذا خوردن اینقدر گیر داد به کاسه غذاش که منم زدم به سیم آخر و یه سفره پهن کردم و نشوندمش وسط سفره تا هر چی می خواد با کاسه غذا بازی کنه بلکه یه چیزی بخوره اما فقط وسط غذا غلتید و لب بهش نزد.دیگه شب شده بود و من خسته و کلافه بودم و بردیا هم از گرسنگی گریه میکرد و نق میزد و غذا نمی خورد.تا اینکه بالاخره تونستم یه ذره بخوابونمش و بیدار که شد به ضرب و زور خانمهای مجری تلویزیون که خدا خیرشون بده لباس رنگی پوشیده بودند و بردیا مشغول تماشا شده بود سومین نوع غذایی رو که اون روز براش درست کرده بودم تا بخوره بهش دادم و بچه گرسنه من تا ته خورد و سنگین شد و خوابید.اما چه خوابی همش 5 دقیقه یه بار از خواب میپرید.بالاخره باباش که اومد از خواب بیدار شد و بهش لبخند زد و البته یه روز کامل به تلافی غیبتش باهاش قهر بود و بهش نگاه نمیکرد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان مینا
3 دی 92 22:44
عزیزم گل پسری چه خوشگلم سوپ میخورهنمیدونم چرا به باباشون این فسقلیا بیشتر وابستن حالا ما هی زحمتشونو بکشیم
مامان ایلیان
7 دی 92 2:15
وای عزیزکممممممممممممممممممممممممممممممممممم قربون خوردنت بشم من کاکل زریم الهی بابایی رفته بود تو برادر تنها موندی؟فدای تو من بشم اشکال نداره ، مامانی هست باهات کلی بازی میکنه زیاد به بابایی وابسته نشو عزیزم مامانی بهتره والا این پسملا خیلی بابایی میشن نمیدونم چرا من باید این ایلیان رو به خودم بچسبونم
آزاده
پاسخ
بچسبون خاله جون
شهرزاد
7 دی 92 9:33
خاله قربون قهر کردنش برم
مامان مینا
8 دی 92 20:53
مامانی چرا نیستین
آزاده
پاسخ
سرمون شلوغ بود خاله جون اینترنت منم خراب شده بود
آزاده مامان بردیا
10 دی 92 13:26
خاله شهرزاد این پسرا همه بابایین!
آزاده
پاسخ