بردیابردیا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

ماجراهای پسرم

بالاخره تونستم اولین خرابکاری رو انجام بدم

بالاخره موفق شد . صداهایی که از جعبه بازی جلو روروک درمیومد بیشتر به برخورد تصادفی دست یه بچه چهارماهه شیطون برای دست زدن به کلیدها می خورد اما با کمال تعجب دیدم همه این برخورد های تصادفی هدفدار بوده و هدف درآوردن خود جعبه بازی بوده البته وقتی برای بار دوم این اتفاق افتاد مطمئن شدم که جناب بردیا به قصد کند و کاو زیر جعبه بازی موفق شد قفل های جعبه رو باز کنه و پرتش کنه بیرون!!!! و با خوشحالی به کف زیرین جعبه بازی ضربه می زنه!!!!
23 مهر 1392

شناسایی

از دیروز صبح پسرم با توجه زیاد به صورت ما دست می زنه یعنی هم آروم اینکارو می کنه و هم با دقت نگاه می کنه. دیروز که از ظهر صورت باباش رو ول نمیکرد تا باباش رو میدید چشم ازش ورنمیداشت. از امروز صبح هم بیدار که شد آورم دماغ و دهن و چشم منو لمس کرد و با دقت نگاه کرد . الان هم عروسکش رو به طور کامل داره وارسی می کنه!!!!! خدا به چشم و چار عروسکش رحم کنه!!!!
22 مهر 1392

قل خوردن

امروز بالاخره پسرم بعد از ناکام شدن از سینه خیر رفتن و اشتیاق بسیار برای جابجایی کشف کرد که می تونه غلتیدن به جپ و راست رو به قل خوردن تبدیل کنه!!! تو آشپزخونه بودم ،  گذاشته بودمش رو زمین که راحت حرکت کنه و منتظر بودم که صدای زور زدن و فریادش به دلیل عدم موفقیت در سینه خیز  رو بعد از چند دقیقه بشنوم اما صدای خنده اش اومد!!!؟؟؟ اومدم و دیدم که قل خورده و کاملا جابجا شده !!! و یه لبخند بزرگ رو صورتشه!!! بالاخر موفق شد جابجا بشه و  مساله اش رو با یه  راه حل متفاوت حل کنه! به این می گن توانایی حل مساله پسرم. امیدوارم تا بزرگسالی این توانایی همراهت باشه عزیزم.
21 مهر 1392